- راهِ رسیدن به راهحل - 21 مرداد 1399
مقدمه
هرگاه مسئله یا مشکلی در عرصه اجتماع بروز کند، بسیاری پیش از تفکر شروع به تجویز نسخههای مختلف میکنند؛ گروهی میکوشند ابتدا تحلیل، تفکر، مشورت و طراحی کنند و سپس راهحل پیشنهاد دهند؛ اما فقط عدهای معدودند که به «راهِ یافتنِ راهحل» میاندیشند. چگونگی طراحی راهحل برای مسائل عمومی، مسئلهای است که سیاستپژوهان را سخت به چالش کشیده و حوزه-رشتهای تحت عنوان «تحلیل سیاست عمومی» [1] ایجاد کرده است.
تحلیل سیاست عمومی عبارت است از مجموعه کوششهای نظاممند جهت طراحی راهحل مؤثر برای حل یک مشکل یا «مسئله عمومی». [2] بهعبارتدیگر هرگاه یک مشکل یا مسئله بزرگ و فراگیر در سطح جامعه بروز کند (از آلودگی هوای کلانشهرها، افزایش نرخ طلاق و کاهش ارزش پول ملی گرفته تا افزایش فشار اقتصادی و سیاسی دشمن علیه انقلاب و نظام)، مجموعهای از فعالیتهای علمی-تحلیلی، سیاسی و سیاستی بهمنظور طراحی و ارائه راهحل برای آن به جریان میافتد که در ادبیات علوم سیاستی، آن را «تحلیل سیاست» مینامند. «تحلیلگر سیاست» [3] فاعل این مجموعه فعالیتهای ناظر به طراحی و ارائه راهحل است؛ خواه تحلیلگر سیاست، مشاور سیاستگذار باشد و خواه خود مقامی رسمی در ساختار سیاستگذاری همچون نماینده مجلس، وزیر یا رئیسجمهور باشد.
قابل تأمل است که دیدگاههایی متنوع در مورد «چگونگی تحلیل سیاست عمومی» و دستور کار «تحلیلگر سیاست» وجود دارد. برخی تحلیلگر سیاست را پژوهشگری بیطرف میدانند که بدون توجه به جریانات سیاسی، متمرکز بر پژوهش و تحلیل علمی است؛ برخی او را یک طراح بیطرف میدانند که به طراحی راهحل بر اساس یافتههای علمی میپردازد؛ برخی تحلیلگر را یک مشاور میدانند که نهتنها ادعای بیطرفی ندارد، بلکه رسماً وظیفه خود را کمک به یک فرد یا یک جریان سیاسی در مواجهه با رقبایش میدانند؛ برخی تحلیلگر سیاست را همچون یک واسطه میدانند که فرایند مذاکره جریانات سیاسی را برای رسیدن به یک راهحل توافق شده تسهیل میکند؛ برخی دیگر برآنند که تحلیلگر سیاست باید به دنبال شنیده شدن صدای همه گروههای حاضر در جامعه باشد و در نهایت، برخی از پژوهشگران کار تحلیلگر سیاست را درک ارزشها و حجیتهای جریانات سیاسی مختلف میدانند تا بر اساس این شناخت عمیق، توان طراحی مداخلات مناسب را پیدا کند. [4]
محل بحث
با تأمل در گستره این دیدگاههای متفاوت و گاه متعارض، این سؤال مطرح میشود که مبتنی بر آموزههای قرآن کریم چه دستور کاری برای تحلیلگر سیاست عمومی میتوان تعیین کرد. ادامهی نوشتار حاضر، چکیدهای از یافتههای پژوهشی است که با هدف استنباط دلالتهای قرآنی تحلیل سیاست عمومی با تأکید بر نقش تحلیلگر سیاست انجام شده است. [5]
راه قرآنیِ رسیدن به راهحل
اجتماع، عرصه تقابل جبهههای ایمان و کفر
عرصه اجتماعی، عرصه تقابل جبهههای ایمان و کفر است. فهم حقیقت جامعه انسانی بدون در نظر گرفتن تقابل ایمان و کفر ممکن نیست. لذا هر کنشگری که قصد مداخله و تأثیرگذاری در جهان اجتماعی را دارد، باید توان تشخیص جبهه ایمان از جبهه کفر در موضوعات اجتماعیِ مورد مناقشه را داشته باشد و باید بتواند قلب جبهه ایمان و قلب جبهه کفر را تشخیص دهد. سپس باید موضع خود را در قبال این دو جبهه، لااقل برای خودش معلوم کند.
هر انسان در اجتماع، یک تحلیلگر سیاست
از سوی دیگر «همه» انسانها چه بدانند و چه ندانند، چه بخواهند و چه نخواهند، مداخلهگر عرصه اجتماعی هستند و بر اجتماع اثر میگذارند. هر فردِ انسانی، بر اساس اختیاری که خدای تعالی به او داده است یک عامل فعال اجتماعی محسوب میشود و در عالم اجتماع مداخله، دخل و تصرف و اثرگذاری دارد. خداوند متعال به همه انسانها در جامعه و تاریخ، اثر بخشیده است.
پس هر انسان مبتنی بر فطرت خداجویی که بر آن آفریده شده است، وحی الهی که از طریق رسولان برای نشان دادن «راه» به او رسیده است و نیز بر اساس اختیاری که خدا به او داده است یکی از دو مسیر ایمان یا کفر را در پیش میگیرد؛ و عمل اجتماعی او که بر اساس این ایمان یا کفر شکل میگیرد لاجرم بر جامعه انسانی اثرگذار خواهد بود. پس همه افراد انسانی، با عمل خود که بر روی طیفی از مؤمنانه بودن تا کافرانه بودن قابل تبیین است، بر جامعه و تاریخ اثرگذارند.
حال از آنجا که یکی از مهمترین ویژگیهای تحلیلگر سیاست مداخلهگری فعال و اثرگذاری در عرصه اجتماع است، پس هر انسانی را میتوان یک تحلیلگر سیاست در نظر گرفت. البته واضح است که گستره و شدت اثرگذاری افراد یکسان نیست. پس بهتر است گفته شود انسانها را میتوان بر طیفی از «مداخلهگر اجتماعی با اثر محدود» تا «تحلیلگر سیاست کاملاً مؤثر» طبقهبندی کرد. جمع این معنی با آن نکته که هر انسانی بر اساس اختیار خود یکی از دو مسیر ایمان یا کفر را برمیگزیند، این میشود که مداخله و تحلیلگری میتواند بر سبیل هدایت (مبتنی بر ایمان) یا بر سبیل ضلالت (مبتنی بر کفر و شرک) باشد. بدین ترتیب میتوان دو سبک تحلیلگری سیاست مبتنی بر ایمان و مبتنی بر کفر را شناسایی کرد.
دو سبک تحلیل سیاست
بر این اساس، کسانی که بیشترین گستره و عمق اثرگذاری را دارند و اثرگذاری اجتماعی آنها مبتنی بر ایمان، صراط مستقیم و سبیل هدایت است، قلب و رهبر جبهه ایماناند که عبارتاند از رسولالله صلوات الله علیه و آله و امام معصوم علیهالسلام و در طول ایشان، اولوالأمری که همانندترین افراد به وجود مبارک ایشان هستند. دیگر تحلیلگران سیاست و مداخلهگران اجتماعی نیز که مبتنی بر ایمان، به اثرگذاری اجتماعی میپردازند، بر طیفی در دنباله این سلسلهی شریف قرار میگیرند. از سوی دیگر، کسانی که بیشترین گستره و عمق اثرگذاری اجتماعی را مبتنی بر کفر و شرک و بر سبیل ضلالت دارند نیز رهبران جبهه کفرند و دیگر مؤثرین و تحلیلگران سیاست که مبتنی بر کفر عمل میکنند نیز به نسبتِ گستره و عمق اثر خود، طیفی از اذناب جبهه کفر را تشکیل میدهند.
گستره و عمق اثر تحلیلگر سیاست
چنانچه گذشت، ضمن اینکه همه افراد عوامل فعال اجتماعی هستند و بر جامعه و تاریخ اثر میگذارند، اما گستره و عمق اثر همه یکسان نیست. این طیف را میتوان از اثر بر خانواده خود، تا اثر بر رفتار گروه کوچکی از دوستان و اطرافیان، تا اثر بر مردم یک منطقه یا یک صنف از افراد جامعه، تا ظاهر شدن در مقام یک رهبر اجتماعی و اثر بر اکثریت افراد یک کشور، تا اثرگذاری عمیق بر تاریخ جامعه بشری همچون پیامبران اولوالعزم علیهم صلوات الله و ائمه معصومین علیهمالسلام در نظر گرفت. حال این سؤال مطرح میشود که مهمترین عامل تعیینکننده میزان اثرگذاری اجتماعی هر فرد چیست؟ پاسخ را باید در آگاه بودن، متوجه بودن و متذکّر بودن نسبت به اثرگذاری جستجو کرد. افرادی از جامعه انسانی که متوجه باشند بازیگری آنها در عرصه اجتماع، اثرگذاری قابل توجهی دارد و در نتیجه، مداخلههای آنها، آگاهانه و از روی قصد و نیتِ اثرگذاری باشد، اثرگذاری بیشتری در عرصه اجتماع خواهند داشت. پس به نسبتی که مداخلههای اجتماعی انسان آگاهانهتر شوند عمق اثر و گستره اثرگذاری وی بهتدریج بیشتر خواهد شد.
تحلیل سیاست رسولانه – تحلیل سیاست ظالمانه
بر این اساس، رسولالله صلواتاللهعلیه و آله و ائمه معصومین علیهمالسلام ، ازآنجاکه بیشترین قصد و نیت اثرگذاری اجتماعی را دارند و نیز بالاترین درجه ایمان و پایبندی به الزامات عملی ایمان را دارند، قلب و رهبر جبهه ایماناند و در واقع خورشید هدایتاند. هر انسانِ «مؤمن» نیز به همان نسبتی که میزان آگاهانه بودنِ اثرگذاری او بالاتر رود، اثرگذاریاش بیشتر شده و به مقام «رسول»، نزدیکتر میشود. بدین ترتیب میتوان مدارج و مراتبی از اثرگذاری را برای مؤمن تعریف کرد که از «مؤمن» بودن شروع میشود (یعنی در جبهه ایمان است ولی بهواسطه اینکه مداخلههای اجتماعی وی چندان آگاهانه و قصد شده نیست، اثر اجتماعی محدودی دارد)؛ سپس با افزایش میزان آگاهانه بودنِ مداخلهها، در مقام «حامی رسول» ایفای نقش میکند (همچون مؤمنِ آل فرعون در داستان حضرت موسی علیهالسلام)؛ و با ادامه این مسیر «همانند رسول» و شبیهترین فردِ زمانه به رسولالله صلوات الله علیه و آله و امام علیهالسلام در مداخلهها و اثرگذاریهای اجتماعی میشود.
به همین ترتیب شیطان رجیم و کسانی که بیشترین همانندی را نسبت به وی دارند و نیز بیشترین آگاهی، قصد و نیت را در اثرگذاری اجتماعی در مسیر کفر دارند، راهبران (و در واقع به بیراههبرندگان) جبهه کفر و حضیضان ضلالتاند.
بدین ترتیب شاید بتوان سبک متعالی تحلیل سیاست مبتنی بر ایمان به خدای یکتا را سبک «رسولانه» دانست و سبک تحلیل سیاست مبتنی بر شرک و کفر را سبک «ظالمانه» [6] نام نهاد.
قرآن کریم ویژگیهای متعددی را برای کسی که آگاهانه قصد اثرگذاری اجتماعی در جبهه ایمان دارد برشمرده است که در این پژوهش در دو بخشِ «علمِ تحلیلگر سیاست» (آنچه باید بداند و به آن یقین داشته باشد) و «عمل تحلیلگر سیاست» (رفتار وی و آنچه باید انجام دهد) طبقهبندی شدهاند. [7]
تحلیلگر سیاست بداند که …
تحلیلگر سیاست باید خدای تعالی را یکتا آفریننده و ربّ عالَم و عالمیان بداند و او را تنها منشأ اثر بداند و غیر او را منشأ هیچ اثر مستقلی نداند. تحلیلگر سیاست باید توجه داشته باشد که هدایت، به معنی رساندن به مقصد، شأن خداست؛ و آنچه شأن مؤمن، حامی رسول، همانندِ رسول و خود رسول است نشان دادن راه به خیرخواهانهترین شکل ممکن است.
تحلیلگر سیاست باید بداند که عرصه اجتماع (و بهتبع آن، عرصه تحلیل سیاست)، عرصه تقابل حق و باطل است؛ پس باید در هر مناقشه سیاست توان تشخیص این دو جبهه را داشته باشد و خود را در جبهه حق تعریف کند. تحلیلگر سیاست باید نسبت به جایگاهِ محوری سلسله ولایت (خدا، رسول و اولوالأمر) در عرصه اجتماعی کاملاً واقف و مؤمن باشد و خود را به این سلسله وصل کند. او باید بداند که مهمترین ارزش در تحلیل سیاست عمومی، تیسیر سبیل است؛ رسیدن به راهی یُسر که تیسیر آن فقط کار خداست و تحلیلگر نیز در صورتی که کار خود را در جبهه حق تعریف کرده و به سلسله ولایت وصل باشد در این تیسیر سبیل ایفای نقش خواهد کرد. او باید بداند که فرصتش برای اثرگذاری و اصلاحگری محدود است و اگر دیر بجنبد، فرصت را از دست خواهد داد. تحلیلگر باید یقین داشته باشد که مورد حسابکشی قرار خواهد گرفت؛ باید همواره خوف و رجاء داشته باشد؛ عاقبت (آخرت) اندیش باشد؛ محکم و مقاوم باشد و بداند که نباید بر «غیر علم» تکیه کند.
تحلیلگر سیاست باید بداند که کتاب، علم و حکمت دستمایه اصلی کار او هستند و اینها را خدا باید به او بدهد؛ تنها خداست که ولیّ و نصیر اوست؛ نعمت (که بالاترین مرتبه و مصداق آن هدایت است)، رزق، عِده و عُده (اموال و بنین) را فقط خدا به او میدهد؛ در صورت درست عمل کردن، خدا به او فتح، مُلک، سلطان و حُکم میدهد؛ در صورت بر صراط مستقیم بودن، خدا به او «رضایت» و «سکینه» عطا میفرماید؛ اجرش را فقط از خدا باید بخواهد و سعی وی نزد خدا مشکور است؛ مادام که در مسیر حق باشد، خدا او را از فضل و رحمت خود برخوردار کرده و بر او منّت میگذارد و ذنب او را مورد غفران قرار میدهد؛ خدا او را توبه داده و عملش را اصلاح میکند و او را به نجات میرساند؛ قول طیّب، فصلالخطاب و لسان صدق علیّ را از خدا باید بخواهد. خدا چنین مؤمنی را آیه برای دیگر مؤمنین قرار میدهد و اطرافیان نیکو به او عطا میفرماید. خدا به دست چنین تحلیلگر سیاست مؤمن و موحدی، راه برای حل مسائل و مشکلات ایجاد میکند.
دستور کار تحلیلگر سیاست
«تحلیلگر سیاست» اهل ایمان، که میخواهد در مسیر اسوه حسنهی رسول پا گذاشته، حامی رسول و بلکه همانند رسول شود، باید درنتیجه اعمالش به مقامات مؤمن، محسن، صالح، صدّیق و از ابرار بودن برسد. برای این منظور باید حمد خدا، تعبّد خدا، استعانت از خدا، اعتصام به الله، توکل به خدا، تسبیح خدا و صبر بر حُکم ربّ داشته باشد. باید نسبت به خدا، رسول و اولوالأمر، اتّباع، اطاعت، ایمان، تقوا، تمسّک و اخلاص داشته باشد؛ امر خود را به ایشان تفویض کند و ایشان را استجابت کند.
مؤمن بودن چنین مداخلهگری، حتی اگر حوزه اثر او چندان گسترده نباشد، ایجاب میکند که بهمقتضای ایمانش پایبندی عملی داشته باشد؛ یعنی اهل اقامه نماز، ایتاء زکات، انفاق، دادن قرض حسن، امربهمعروف و نهی از منکر، شبزندهداری، اجتناب از کبائر و نیکی به والدین باشد. ضمن اینکه باید اجتناب کند از تکبر و استکبار، مختال فخور بودن، انفاق بهقصد ریا، جبّار شقی بودن، بخیل بودن، جحد به نعمت خدا و روی گرداندن از مسیر حق. باید خود را در جبهه حق تعریف کند و لااقل اینکه در جبهه کفر نباشد و اگر بالاجبار در جبهه کفر قرار گرفت، هجرت کند.
چنین تحلیلگر سیاستی در قبال همه مخاطبینش، چه عامه مردم، چه همراهانش و چه معارضینش باید شاهد، مبشّر و نذیر باشد. بدین ترتیب کار او از جنس ابلاغ، دعوت و تبیین است و برای این کار نیازمند بیّنه است. باید هادی مردم باشد؛ نسبت به آنها صبر داشته باشد؛ نسبت به آنها غفران داشته باشد؛ ناصح و خیرخواه ایشان باشد؛ در میان ایشان قوّام به قسط باشد؛ اهل مقابله با ظلم و بغی باشد؛ به اصلاح بین مردم بپردازد؛ وفای به عهد کند و در مقابل حرف حق استکبار نورزد. محتوای کلام چنین تحلیلگر سیاستی به مخاطبینش باید مشتمل بر تأکید بر توحید و نهی از شرک، امر به عدل، خواندن قوم به استغفار و توبه، خواندن قوم به توکل به خدا، توجه دادن قوم به عاقبت امور و اعلام اجر نخواستن از آنها باشد.
بهتدریج که گستره و عمق اثر این مداخلهگر اجتماعی زیاد میشود؛ یعنی از مرتبه یک «مؤمن» (در سطح فردیِ آن) به سمت «حامی رسول» یا «همانند رسول» حرکت میکند، باید ابلاغ و دعوتش را از نقطه تصدیق قوم شروع کند؛ با مخاطبینش قول فقیهانه داشته باشد؛ بهصورت شورایی کار کند و در پی نجات قوم از ظالمین باشد.
چنین تحلیلگر سیاستی باید مواردی را در تعامل و تقابل با معارضین مدنظر داشته باشد. ازجمله مهمترین آنها این است که مهمترین معارضین این فعال اجتماعیِ جبهه رسول، از میان اهل کتاب، کفار و منافقین هستند! قابلتأمل است که این مسئله بهصورت بسیار پررنگ و با تفصیل و جزئیات زیاد درآیات مربوط به این تحقیق مطرح است و دستورالعملهای مربوط به تعامل با این گروهها بهصورت جدی موردتوجه قرار گرفتهاند. از جمله دیگر نکات در تعامل تحلیلگر سیاست با معارضین این است که نباید کفار را ولیّ و حَکَم بگیرد؛ باید برای جهاد و قتال با کفار آماده باشد و بداند که گریزی از قتال با کفار نیست؛ نباید از اهواء کفار اتّباع کند؛ اگر کسانی از کفار هستند که با او سر جنگ ندارند، او هم نباید به جنگ با آنها بپردازد و باید برخورد قاطع با تارکین جهاد و مسرفین داشته باشد.
از جمله مهمترین ویژگیهای رفتاری چنین تحلیلگر سیاستی میتوان به قوی و امین بودن اشاره کرد. علاوه بر این شرح صدر، از همان قومِ مخاطبین بودن و تکلم به لسان آن قوم نیز مطرح است.
تحلیلگر سیاستِ سبک رسولانه که به سطح «همانندی رسول» رسیده است، باید خود را برای مواجهه با ابتلائات و موقعیتهایی که رسولان الهی با آن مواجه میشدند آماده کند. برای مثال، باید بداند که رسالت وی از سوی معارضینش تکذیب خواهد شد. او در چنین شرایطی باید صبر و توکل داشته باشد و یا هجر جمیل کند. باید بداند که از سوی معارضینش اذیت خواهد شد و در چنین شرایطی باید صبر پیشه کند. باید بداند که کسانی درصدد گمراه کردن وی بر خواهند آمد؛ کسانی او را مسخره خواهند کرد؛ کسانی او را شاعر مجنون خواهند خواند؛ کسانی وی را مسحور خواهند نامید؛ کسانی او را تهدید خواهند کرد؛ حتی ممکن است درصدد قتل وی برآیند و این کار را عملی کنند. قابل تأمل است که برخی ابتلائات این تحلیلگر سیاست، مربوط به زمان موفقیت و فتح است. برای مثال باید دقت کند در زمان موفقیت این خطر وجود دارد که مستغنی شود؛ یا این احتمال وجود دارد که توسط پیروانش همچون یک آلهه برشمرده شود!
سخن آخر
فهمِ پسافهم پیچیدگیها بسیار متفاوت از فهمهای ساده، کلی و کلیشهای است. برای مثال توصیه به زیست مؤمنانه اگرچه یک توصیه کلی و همیشگی به همه مسلمین است؛ اما این توصیه هرگاه بهطور خاص به تحلیلگر سیاست عرضه میشود، معنا و ابعادی متفاوت و بسیار عمیقتر از توصیه کلی به همه مسلمین پیدا میکند؛ بهویژه اینکه این توصیه به تحلیلگر سیاست، بعد از توجه کردن و توجه دادن به «عمق ابعاد نظری تحلیل سیاست»، «انواع سبکهای تحلیل سیاست» و «انواع نقشهای تحلیلگر سیاست» بیان شود.
پینوشتها:
. [1]public policy analysis
.[2]public policy
.[3]policy analyst
.[4]Mayer et al., 2013, “Perspectives on Policy Analysis: A Framework for Understanding and Design”, in Thissen & Walker, 2013, Public Policy Analysis: New Developments, Springer, New York.
[5]. این پژوهش، مربوط به رساله دکتری مؤلف به راهنمایی آقایان دکتر علینقی امیری و دکتر سید مجتبی امامی و مشاوره آقای دکتر محمدعلی لسانی فشارکی و آیتالله سید محمدمهدی میرباقری در رشته مدیریت دولتی دانشگاه تهران بوده است.
[6]. با در نظر گرفتن این نکته که قرآن کریم شرک و کفر را مصداق بارز ظلم و مشرک و کافر را ظالم دانسته است.
[7]. این طبقهبندی ملهم از تعریفی است که علامه طباطبایی رحمةاللهعلیه در المیزان از «ایمان» ارائه کردهاند؛ بهاینترتیب که ایمان را متشکل از «علم» و «عمل بهمقتضای آن علم» دانستهاند.