- معمای چند مجهوله - 4 شهریور 1399
انتظارات دیرینه از رسانه جمهوری اسلامی در گام دوم انقلاب
امروزه رسانهها دارای آثار مختلفی در سطح فردی و اجتماعی هستند و تحلیل تأثیرات آنها مورد توجه پژوهشگران علوم اجتماعی قرارگرفته است. جهت تولید محتوای اثرگذار رسانهای، تحلیل و بررسی عوامل درونی و بیرونی سازمانی مؤثر بر محتوای تولیدشده ضروری است.
در جامعه ایرانی، صداوسیما بهعنوان رسانهای اثرگذار نقشی اساسی در شکلگیری نگرشها و رفتارهای اجتماعی در سطح جامعه ایفا میکند. این رسانه که قبل از انقلاب رادیو و تلویزیون ملی نامیده میشد، پس انقلاب صداوسیمای جمهوری اسلامی و بعداً رسانه ملی نامیده شد. اگرچه رشد تولیدات این سازمان از ابتدای انقلاب تا به امروز با دوران پیش از انقلاب آن قابل مقایسه نیست، اما با همه این پیشرفتها، از منظر برخی مخاطبان، سطح فعلی اثرگذاری این رسانه با سطح مورد انتظار هنوز فاصله قابل توجهی دارد. گام دوم انقلاب نیازمند رسانه جمهوری اسلامی است. رسانهای که از مردم و برای مردم جمهوری اسلامی ایران باشد. حال این سؤال اساسی مطرح میشود که چه مؤلفههایی سبب اثرگذاری بیشتر تولیدات این رسانه در گام دوم انقلاب در سطح اجتماع خواهد گردید؟
در ادامه به برخی از عوامل مؤثر در شکلگیری محتوای اثرگذار در رسانه ملی اشاره خواهد شد.
تربیت و تأمین منابع انسانی متناسب با سازمان
خصوصیات و ویژگیهای فردی پیامسازان، پیشزمینههای ارزشی، وابستگیهای نژادی و تجارب حرفهای آنان در شکلدهی به تولیدات ایشان اثرگذار است.قبل از انقلاب اسلامی از آنجا که هدف رژیم پهلوی توسعه ایران به سبک غربی بود، رسانه ملی در خدمت ترویج ارزشهای غربی حرکت میکرد؛ از این رو آموزش برنامهسازان با اعزام به خارج از کشور صورت میگرفت.
پس از انقلاب جذب منابع انسانی متعهد به ارزشهای انقلاب و اسلام اولویت ضروری سازمان گردید. علاوه بر تعهد بهمرور تخصص حرفهای منابع انسانی نیز مورد توجه قرار گرفت. منظور از تخصص دارا بودن دانش و مهارت نسبت به تولید محتوا از یک طرف و داشتن تجربه کاری در سازمان رسانه ملی از طرف دیگر است.
گسترش سریع کمّی سازمان صداوسیما در دهه 70 و ورود نیروهای غیرمتخصص به سازمان، موجب حجیم شدن بدنه ستادی غیرکارآمد گردید. در دهههای بعد سازمان تلاش کرد با برونسپاری، کیفیت تولیدات خود را افزایش دهد و با تزریق مدیران از بیرون سازمان، بدنه اجرایی و ستادی را تقویت نماید که البته این کار تأثیرات جانبی منفی برای سازمان در پی داشت. این روزها نیز انتصاب افراد فاقد تجربه کاری در رسانه ملی که ریسک انجام کارهای بزرگ را ندارند، از یک طرف موجب هزینهزایی مضاعف برای سازمان شده و از طرف دیگر موجب ایجاد یأس سازمانی و عدم همکاری بدنه اجرایی با آنها شده است.
باید پذیرفت که در تولید محتوا و گرفتن جایگاههای سازمانی، اولویت با کسانی است که تجربه کاری مثبت در سازمان دارند. مدیران مرتبط با هنرمندان باید هم فهم صحیحی از هنر و رسانه داشته باشند و هم تجربه کاری موفق در رسانه ملی در کارنامه خود. تقویت بدنه عملیاتی برنامهساز نیز نیازمند تربیت افراد متخصص و متعهد در مراکز علمی- پژوهشی وابسته به سازمان نظیر دانشگاه صداوسیما است؛ اما متأسفانه این مراکز نیز به آفت کمیتگرایی و مقرراتزایی همچون سایر مراکز علمی کشور دچار شدهاند و چندان در تربیت نیروی مورد نیاز سازمان کارآمد نبوده است. سازمان تلاش نموده با رصد فضای هنری کشور و همکاری با برنامهسازان بیرون از سازمان بدنه تولیدی خود را تقویت کند؛ البته زمانی میتواند تبدیل به رشد تولیدات سازمانی گردد که برای انباشت دانشی آن تدبیری اندیشیده شود.
در وضعیت فعلی تنها راه، جانشینپروری هنری و اداری (بهصورت رسمی و غیررسمی) برای جایگزینی مدیران جوان به جای مدیران موفق قبلی سازمان و مجاهده و تشویق خلاقیت و نوآوری در میان هنرمندان و مدیران است. البته چندشغله بودن مدیران و کارکنان در درون و بیرون سازمان نیز موجب عدم تمرکز و عدم نوآوری در کارها شده است.
نظام اداری رسانه ملی
اهداف، برنامهها و بهکارگیری منابع و ظرفیتهای داخلی سازمان بر شکلگیری محتوای رسانه تأثیرگذار است. گاهی دستورات سطوح بالای سازمان اصول کاری سطح پایین را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در غالب سازمانهای رسانهای هرم قدرت وارونه است و سهم سطوح عملیاتی در اثرگذاری بیشتر است.
اگرچه رشد توأمان کمیت و کیفیت در تولیدات رسانه ملی ضروری است، اما رشد کیفی تولیدات بر رشد کمّی آن دارای اولویت است. از این رو تولیدات رسانه ملی، باید از لحاظ کیفی مورد نظارت و کنترل و اثرسنجی قرار گیرند و صرف سانسور و گزارشدهی پس از روی آنتن رفتن تولیدات کفایت نمیکند. ارزیابی و اثرسنجی تولیدات باید پیش از تولید و در حین تولید باشد. تکمیل چرخه ارزیابی رسانهای و دادن بازخورد اثر به تولیدکنندگان به مرور موجب کیفیت تولیدات میگردد. این چرخه تا حدودی وابسته به قدرت عملکرد مراکز تحقیقاتی سازمان است که نقطه اوج عملکردشان در دهه 60 بوده است و اکنون در حاشیه جریان سازمانی هستند. متأسفانه در سالهای اخیر غالباً رشد کمّی تولیدات در سازمان در اولویت سازمانی بوده و خبری از بازخوردگیری از تأثیرات کیفی تولیدات بر مخاطبین مد نظر نبوده است.
ساختار اداری سازمان باید در جهت تقویت کیفیت محتوا شکل گیرد، چراکه حجیمسازی ستاد بدون تأثیر بر عملیات موجب رشد بروکراسی ناکارآمد، افزایش هزینههای سازمانی و قدرت گرفتن حامیان مالی و تهیهکنندگان شده است. از آنجا که اثرگذاری محتوا در دست نیروهای انسانی برنامهساز است، باید ساختارهای سازمانی با فاصلهای نزدیک به تولید در جهت تقویت و حمایت فکری و مالی این بخش قرار گیرد.
اصول کار حرفهای
منظور از اصول کاری، چارچوبهایی است که بهعنوان یک سری قواعد کاری، فرم و محتوای تولیدات رسانهای را تحت تأثیر قرار میدهند. این چارچوب شامل انتظارات و محدودیتهایی است که محیط و سازمان رسانهای از تولیدات رسانهای توقع دارند.
اصول کاری در رسانه ملی در ابتدای انقلاب بهصورت بینالاذهانی با گفتگو در میان نیروهای انقلاب جاری و ساری بود، اما بهمرور با افزایش جذبهای غیرکارشناسانه سازمان مجبور شد با تدوین کتب سازمانی و رسمی سازی، ضوابط و اصول کاری را در سازمان ترویج دهد که مقاومت نیروهای عملیات را در پی داشت.
محتوای تولیدات صداوسیما باید بیشتر ناظر به مسائل جاری کشور، بیانگر مطالبات واقعی و منعکسکننده خواست مردم باشد و از مطالبات خاص فردی یا سازمانی پرهیز نمود. این هدف نیازمند سرعت، انعطاف و صداقت در تولید محتواست. زمانی صداوسیما رسانه جمهوری اسلامی است که مردم را در نظر بگیرد. از آنجا که رسانه ملی هنوز فرم خود را پیدا نکرده نتوانسته مردمی بودن رسانه را با متصل بودن به نظام اسلامی جمع نماید، از این رو به یک رسانه محافظه تبدیل شده است. بدون مردم جمهوری اسلامی معنا ندارد، بدون مخاطب نیز رسانه نظام اسلامی بیمعنا و غیرممکن است.
تولیدات رسانه ملی در کنار مردمی بودن باید دارای جذابیت باشد. حل چالش جذابیت نیازمند استفاده از هنر بومی و ترجمه رسانهای محتوای ارزشمند است؛ که البته نرمافزار آن هنوز قابلیت تولید انبوه ندارد و برای همین، چارهای جز کپی کردن فرمهای جذاب جهانی پیدا نشده است. مخاطبپژوهی و ترجمه رسانهای محتوای ارزشمند، دو حلقه مفقوده نظام مدیریت پیام در صداوسیماست.
پیوستگی، هماهنگی و عدم انقطاع در تولید پیامها موجب ایجاد تکرار و اثرگذاری بیشتر محتوا بر مخاطب میگردد. این هماهنگی اگرچه وظیفه ستادهای برنامهریزی محتوایی است اما به دلیل نداشتن قدرت سازمانی، موازی کاری، جدال سازمانی و فاصله داشتن از نیروهای عملیاتی عملاً فاقد اثرگذاری شده و از این رو باید هماهنگی افقی بین برنامهای را در پیش گرفت.
فراسازمانهای رسانهای
طیف گستردهای از تأثیرات وارد بر محتوای رسانه ناشی از محیط بیرونی رسانه نظیر سایر سازمانهای رسانهای، نهادهای روابط عمومی، مخاطبان، نهادها و مؤسسات اجتماعی و فضای اقتصادی و فناوری مؤثر بر تولیدات رسانهای است.
با گسترش انواع جدید رسانهها، رسانه ملی برای تقویت اثرگذاری محتوای خویش باید به همکاری با رسانههای همجهت و همراستا با تولیدات خود پرداخته و اثرگذاری پیام را جایگزین تعصب سازمانی نماید. در فضای رسانهای کشور، رسانه ملی دیگر تنها بازیگر نیست. مشکلات مالی سازمان در سالهای اخیر و تأثیر دولتها بر بودجه سازمان، موجب تبدیل رسانه ملی به رسانه دولتی و سلب استقلال از رسانه شده است.
رسانه ملی هنوز در شناخت مخاطب خود دچار سردرگمی است و تلاش کرده با نگاه مشتری مداری برای هر سلیقهای تولیدی خاص ارائه دهد. این اگرچه موجب تنوعبخشی به تولیدات شده، اما سبب آشفتگی و بیاثر شدن پیام نیز شده است. با توجه به شرایط آینده کشور مخاطب اصلی رسانه باید جوان آرمانگرا و حقپذیر ایرانزمین باشد و باید رفع نیازهای این مخاطب در اولویت قرار گیرد. نگاه مثبت رسانه به این نوع مخاطب سبب پرهیز از نگاه دستوری و آغازگر ارتباطات دوطرفه بین مخاطب و رسانه میگردد تا در ادامه مخاطب بتواند در هدایت و ساخت تولیدات رسانهای مشارکت نماید.
ایدئولوژی و فرهنگ محیط اجتماعی
ارزشها، باورها، معانی و انتظارات نظام حاکم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مجموعهای منسجم و یکپارچه است که نوع و قالب محتوای تولیدشده در رسانه تأثیرگذار است
رسانه ملی از طرفی باید با انعکاس تصویر مثبت از عملکردهای مدیریت اجرایی کشور و تبیین اثرگذار موفقیتهای اجرایی و اجتماعی آنان، اعتماد مردم به مدیران و باور به کارآمدی نظام را در میان مردم تقویت نماید و از طرفی با نمایش صحیح ضعفهای موجود و هدایت مدیران به سمت راهحلهای کارشناسی شده، «حمایت نقادانه» از مسئولان داشته باشد؛ چراکه نمایش ندادن ضعفها موجب دوری مخاطب از رسانه میگردد. اگرچه تشکیل شوراهای تخصصی اقتصادی، ورزش، سلامت، معارف و … در مقاطعی برای هدایت تخصصی تولیدات صداوسیما در جایگاههای مختلف سازمانی صورت گرفته اما هنوز آسیبشناسی جدیای از آن در دسترس نیست.
در این سالها رسانه ملی تلاش کرده با شناسایی و شناساندن اهداف و اقدامات دشمن، به پیشگیری از تأثیرات اقدامات بیگانگان اقدام نماید. آنچه تاکنون در این عرصه بوده تلاش بر ایجاد اثرات شناختی بر مخاطب آنهم در حوزه محدود سیاسی بوده است؛ و از تأثیرگذاری ارزشی، نگرشی و رفتاری بر مخاطبان در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی غفلت شده است، ازاینرو مخاطبان رسانه هنوز نتوانستهاند خود را نسبت به جنگ اقتصادی و فرهنگی دشمن آماده سازند.
در پایان باید گفت، صداوسیما در گام دوم انقلاب، باید رسانه تراز جمهوری اسلامی گردد. رسانهای که با استقلال سازمانی، تنها بهواسطه تولیدات باکیفیت به دنبال رسیدگی به مطالبات بهحق مردم در نظام اسلامی است و این هدف با توجه به مخاطب جوان و تربیت نیروی جوان برای سازمان محقق میگردد. باید توجه داشت اصلاح ساختاری در رسانه ملی درعینحال که باید بهسرعت صورت گیرد، اما نباید از بدنه سنگین اداری توقع تغییر سریع داشت و تدریج را باید در فرآیند اصلاح در نظر گرفت؛ زیرا تجربه نشان داده تغییرات پرسرعت موجب فقدان هماهنگی و عدم همراهی نیروی انسانی میگردد.