- پشتیبانی سه جانبه از تولید - 11 فروردین 1400
مقام معظم رهبری در تداوم رویکرد راهبردی خود در سالهای گذشته، امسال را نیز با محوریت اقتصاد به نام «تولید، پشتیبانیها، مانعزادییها» نامگذاری نمودند. این موضوع اولاً نشانگر این واقعیت است که از دیدگاه ایشان بهعنوان راهبر کلان ایران اسلامی، این قدرت اقتصادی است که برای ایجاد توان مقاومت و تابآوری در تلاطمات منطقهای و جهانی حرف اول را زده و بدون آن ضربهپذیری کشور بالا میرود. نکته دیگری که میتوان به آن اشاره نمود، این است که تمام تلاشهایی که این سالها چه بر اساس تغییر جهتگیری عالمانه و فعالانه مسئولان کشور و چه ناشی از اجبار فشارهای ظالمانه تحریمها صورت پذیرفته، کافی نبوده و نیازمند استمرار این حرکت در قالب طرحی نو برای ساخت اقتصاد کشور است.
تحقق رشدهای چشمگیر در تولید ملی، اتفاق مبارکی بوده که برخی از کشورهای دنیا طعم شیرینی آن را چشیدهاند. بهعنوان نمونه مانند تلاشهایی که کشورهایی مانند آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم داشتند. ژاپن توانست ظرف چند دهه تلاش، در دهه 80 خود را بهعنوان اقتصاد دوم دنیا مطرح نماید و آلمان نیز خود را در جایگاه رتبه نخست اقتصاد اروپا مطرح نمود. مشاهده اقتصاد این کشورها نشان میدهد که برای شکوفانمودن اقتصاد، فراتر از ایجاد تسهیلات پایه همچون سرمایه، بایستی تحولاتی عمیقتر در سطح نهادها و انسانها اتفاق بیفتد.
مسیر از کجا شروع میشود؟
نگاه دقیق به محرکهای پیشرفت این کشورها، نشان میدهد که یکی از مؤلفههای موفقیت این کشورها، ایجاد تحولاتی بنیادین و پارادایمی در انگیزهها، نگرشها و مفروضهای شناختی و ذهنی افراد درگیر در امر اقتصاد بوده است. این تحولات منجر به تحولاتی اساسی در کشورهای موفق شده است. ازآنجاکه نهادهای اقتصادی برونداد ذهنیتهای کنشگران اصلی این عرصه است]1[، تحولات در ذهنیتها اهرم مبنایی و کلیدی تحول در اقتصاد است.
مرور تجربه این کشورها نشان میدهد که این تحولات در سه ضلع اصلی پیشران حرکت اقتصاد یک کشور یعنی: عموم مردم، کارآفرینان و صاحبان کسبوکارها و دولت ایجاد شدهاند. ازاینرو در ادامه برخی از این تحولات اساسی در انگیزهها و ذهنیتهای سه رکن اصلی اقتصاد که میتوان برای اقتصاد ایران بازخوانی شده و مورد استفاده قرار بگیرد، ذکر میشود.
1- تحول پارادایمی در عموم مردم
انگیزهها و طرحوارههای شناختی عموم مردم هم از حیث اینکه مصرفکننده اصلی بوده و هم از این لحاظ که نیروی کار کشور هستند، برای ایجاد اقتصادی پیشرو اهمیت دارند. تحول الگوی مصرف خانوارها و نیز انگیزه و طرحوارههای ذهنی آنها در امر تولید اقتصادی دو رکنی است که با تحول در آن میتوان به رشد تولید کشور امیدوار بود.
-
تحول الگوی مصرف خانوارها؛ تأکید بر مصرف کالاهای تولید داخل
نخستین نکتهای که از مرور تجربهی این کشورها میتوان فهمید، تأکید بر تقویت تولید از طریق فرهنگسازی مصرف کالاهای تولید داخل بود. بهعنوان نمونه در کشور ژاپن «پروفسور تسورو شیگتو» پس از پایان جنگ، معاون کمیته هماهنگیهای جامع در این کشور بود و با انتشار گزارشی، بیانیه کمپین حمایت از تولیدات این کشور را صادر نمود. این مسیر در ژاپن ادامه پیدا کرد و دولت در این نهضت عمومی، با نهادینهسازی فرهنگ حمایت از تولید ملی بنیانی را بنا نهاد که تا به امروز مردم ژاپن کالای داخلی و حتی کمکیفیت کشورشان را به اجناس خارجی ترجیح میدهند[2].
استفاده حداکثری از ظرفیت بازار داخلی، یکی از بهترین ظرفیتها برای تولید رشد اقتصادی است. محدود کردن واردات کالاهایی که مشابه داخلی دارند، بازتعریف طرحوارههای ذهنی عموم مردم در مورد کالاهای تولید داخل، استفاده صحیح از هنجارهای اجتماعی در ترغیب افراد در خرید تولید ملی ازجمله راهبردهایی است که میتوان در بهرهگیری صحیح از بازار 80 میلیونی کشور از آن استفاده نمود و آنها را پشتیبانی از تولید ملی تلقی کرد. گرچه در سالهای گذشته تلاشهایی در گذشته در مورد معطوف نمودن اقبال عمومی در این زمینه انجام شد، اما به سبب جامع نبودن این تلاشها برای تمام گروههای مخاطب و عدم استمرار آنها به نظر میرسد که در سال جاری این تلاشها عالمانهتر پیگیری شود. به نظر میرسد استفاده از ظرفیتهای حوزهی دانشی خطمشیگذاری رفتاری و روانشناسی اجتماعی در این زمینه میتواند افقهای نو را پیشرو قرار دهد.
-
انقلابی در انگیزه برای رشد تولید ملی
عزم و اراده ملی برای افزایش تولید و بهبود کیفیت آن در عموم مردم بهعنوان سرمایه انسانی مورد استفاده در بخشهای تولیدی از دیگر پیشرانهای اقتصادی است. نمونه حلقههای کیفیت[3] در ژاپن ازجمله تجربههای موفق در زمینه بهبود و افزایش رقابتپذیری کالاهای ژاپنی در عرصه جهانی است. ناگفته نماند در سالهای اخیر تلاشهایی برای یادآوری تقدس امر تولید و فعالیت اقتصادی انجامشده و این فرایند فرهنگسازی تا ایجاد ثمرات مثبت در رشد و ارتقاء تولید ملی استمرار یابد.
2- تحول پارادایمی در کارآفرینان
کارآفرینان و صاحبان کسبوکار به سبب رهبران میدانی اقتصاد، نقش مهمی در افزایش تولید و رشد اقتصادی کشور دارند. نظریات اقتصادی حاکم بر تحلیلها و نگاه کارآفرینان و انگیزههای در پس انتخابهای آنها، الگوهای رفتاری آنها را در عرصهی اقتصاد را معلوم میکند. گرچه عوامل مختلفی در دیدگاههای کارآفرینان مهم است، اما به نظر میرسد در کوتاهمدت تأکید بر بروننگری در تولید، انگیزه توفیقطلبی و تلاش برای دانشبنیان شدن اقتصاد ازجمله عواملی است که میتواند ثمرات مناسبی برای تحقق رشد اقتصادی کشور داشته باشد.
-
تأکید بر برونگرایی تولید
به جهت درآمدهای سرشار نفتی، جریان حاکم بر تجارت ایران در این سالها توجه خود را به واردات متمرکز کرده و این درآمدهای نامبارک سبب شده تا تولید در کشور نیز شکلی فانتزی به خود گرفته بهنحویکه غالب صنایع تنها در فضای گلخانهای حمایتهای دولتی امکان ادامه حیات داشتهاند. در این فضا حلقههای مکمل تولید همچون تجارت و صادرات به بلوغ لازم دست نیافته است (که البته اثرات نابالغ بودن صنعت در این زمینه را نباید نادیده گرفت). ازاینرو ضروری است تا صنایع و کارآفرینان چرخهی کامل تولید و تجارت با تمرکز بر بازار هدف صادراتی را در طراحی کسبوکارهای خود لحاظ کنند. توجه به بازار بیرون علاوه بر اینکه میتواند سبب دستیابی به یک فضای بسیار وسیعتر برای تجارت محصولات تولیدی شده و بهنوعی «صرفه به مقیاس» را نیز افزایش دهد، نیروی محرکی است که میتواند موجب بهروز نمایی صنعت و فناوری تولیدی کشور شود.
-
تقویت انگیزه توفیقطلبی و نگاه بلندمدت به توسعه صنعت کشور
تحول در نگرش و انگیزههای کارآفرینان بهعنوان نخبگان اقتصادی و جهتگیری تلاشهای آنها در مسیر منافع عمومی کشور و به عبارت دقیقتر ایفای مسئولیت اجتماعی در این برهه از رشد ایران اسلامی ضروری است. برای تحقق این مسئولیت اجتماعی، مصادیق مختلفی را میتوان نام برد که در این مجال به دو مورد از آنها اشاره میکنیم: تأکید بر دانشبنیان شدن تولید و داشتن نگاه بلندمدت و چندوجهی در امر تولید.
وجود بازارهای انحصاری یا شبهانحصاری در بسیاری از صنایع، این سراب را برای تولیدکننده ایجاد مینماید که با بهرهگیری از فرصتهای این مجال با کمترین سرمایهگذاری مالی و صرف کمترین تلاش و همت، میتواند سود اقتصادی خود را به دست آورد. درحالیکه تجربه کشورهایی مانند ژاپن نشان میدهد که جهتگیری دانشبنیان شدن اقتصاد، رشد جهشی و پایدار آن کشور را میسر ساخته است. از دیگر ابعاد «بلنداندیشی» کارآفرینان و صاحبان صنایع در کشور، تحول در نوع نگاهشان به رابطهی با سرمایه انسانی است. نوع نگاه حاکم بر رابطه کارگر-کارفرما در وضعیت موجود، در حالت مطلوب تنها میتواند نارضایتی را در بین جامعه کارگری و متخصصان از بین ببرد، اما برای رسیدن به افکار نو و داشتن انگیزه برای رشد و پیشرفت، سرمایه انسانیِ راضی موردنیاز است و این میسر نیست، مگر با تغییر نوع این رابطه و تعامل. کوتاهاندیشی و نگاه ابزاری صرف نسبت به مجموعه فعال در صنعت، سبب میشود تا انگیزههای آنها در تولید به رفع تکلیف برای دریافت حقوقی مشخص تقلیل یافته و نیاز به «رشد و تعالی» را که یکی از محرکهای اصلی رشد و پیشرفت اقتصادی است، در موضوعات و فضاهایی بیرون از فضای کار و تولید پیگیری نمایند.
اگر این جمله را پذیریم که ایران در عرصه اقتصاد یک «جامعه کوتاهمدت» است]4[ و رفتار عمومی و کارآفرینان آن دچار بیماری نزدیکبینی است، تحول بنیانهای نهادی (همچون قوانین و مقررات و ساختارهای تولیدی) از یکسو و تحول در نگرشها و انگیزههای بازیگران کلیدی این عرصه برای ساختن اقتصاد ایران ضروری است.
3- تحول پارادایمی در دولتمردان
دولت بهعنوان بازیگر کلیدی که با ریلگذاری مسیر اقتصاد میزان و جهت فعالیتهای دو گروه دیگر را مشخص میکند، میتوانند نقشآفرین اصلی این عرصه باشد. گرچه ورود دولت در عرصه تولیدات مختلف اقتصادی اقدامی اشتباه است، اما در پس جریان تمام اقتصادهای پیشرفته جهان، یک دولت مقتدر وجود دارد که ضمن هدایتگری، پشتیبانی و مانعزدایی از اقتصاد، با ابزارهای مختلف توازن و رشد اقتصادی را تضمین مینماید. در این مجال به دو ذهنیت اصلی که نیاز است در دولت ایجاد شود اشاره مینماییم.
-
اول: تقدم نرمافزار بر سختافزار در تحقق پیشرفت کشور
رشد و رونق تولید بیش از آنکه به سرمایهگذاری نیاز داشته باشد، بهنوعی به تغییر زمین بازی و ساختارهای کلان اقتصادی در کشور نیاز دارد. این تغییر نهادی طیفی از تحولات را از اصلاح قوانین و مقررات تا اصلاح ساختارهای کلان تولید در برمیگیرد. روابط ساختارهایی که بتواند نوعی همکاری متفاوت از قبل را میان عوامل تولید ایجاد نموده و بهنوعی کنش جمعی متفاوتی را در اقتصاد رقم زند. در این سالها هرزمان سخن از رشد اقتصادی بوده، متأسفانه ذهن دولتمردان در وهلهی اول به سمت جذب سرمایه (چه سرمایهگذاری خارجی و چه داخلی) کشیده شده است؛ اما به نظر میرسد فارغ از الگوهای سرمایهباور که نسخههای توسعه حاکم است، نیاز به الگوهایی داریم که مبتنی بر همکاری افراد در تشریک مواد اولیه، سرمایههای خرد و یا همیاری و تجمیع نیروی انسانی، رونق تولید و اقتصاد را به همراه داشتهاند.
-
دوم: تحول در ذهنیت دیکته شدن پیشرفت از بالا
بزرگترین دولتها هم توان ایجاد حرکت موتور اقتصاد جوامع را ندارند و ازاینرو استفاده از ظرفیت مردمی در طراحی و انجام امور عمومی ازجمله رشد اقتصاد ضروری است. تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که قدرت اقتصادی و نقدینگی بادآورده ناشی از فروش ذخایر ملی نفت در دست دولتها، این باور اشتباه را به وجود آورده که دولت میتواند بدون حضور مردم اقتصاد را سامان دهد. ازاینرو دولتها در طراحی، برنامهریزی و اجرای طرحهای اقتصادی بهغلط خود را از سرمایه مردمی بینیاز میبینند. با استمرار این ذهنیت، در طول زمان دانشگاهها نقشآفرینی تخصصی خود را از دست میدهند. از سوی دیگر اتخاذ نقش والد فداکار توسط دولت در ارتباط با مردم، میتواند سبب شود تا در طول زمان ظرفیت مسئولیتپذیری و ایفای فعالانه نقش توسط مردم کاهشیافته و فرهنگ عمومی مردم به این سمت برود که برای بهبود جامعه همیشه نگاهشان به دست آن پدر مهربان باشد که «متولی توزیع ثروت خانوادگی» است. ازاینرو برای رسیدن به رشد اقتصادی ضروری است تا ذهنیت تولیگری توسط دولت حذف شده و اقتصاد مبتنی بر مشارکت شبکه کنشگران مختلف جایگزین آن شود.
سخن آخر
افزایش تولید و تحول و جهش در اقتصاد بیش از آنکه به توسعه سختافزاری و جذب سرمایه نیاز داشته باشد، نیازمند تغییر نرمافزارها و مغز افزارهاست؛ تحول در نهادهای پایه تولید و تحول در طرحوارههای ذهنی و انگیزههای ذینفعان کلیدی اقتصاد. شاید اکنون بیش از هر زمان دیگر، لازم است تا اهل علم و دانشگاهها با ورود عالمانه خود در این عرصه نقشآفرینی کرده و این اتفاق مبارک را محقق نمایند.
پی نوشت ها:
- Ostrom, E. (2005).understanding institutional diversity: Princeton University Press.
- برای آشنایی بیشتر با مبانی فکری توسعه در ژاپن ر.ک به: کتاب «مبانی تفكرات اقتصادی و توسعه ژاپن» نوشته محمد نقی زاده از شرکت سهامی انتشار.
- ازآنجاکه تولیدات ژاپنی در ابتدای مسیر رشد اقتصادی از کیفیت بسیار پایینی برخوردار بودند، مهندسان و افراد صاحب فن در بخشهای مختلف به این نتیجه رسیدند که پس از ساعات کاری در قالب حلقههایی میانبخشی در کارخانه دور هم جمع شده و در مورد راهکارهای ارتقای کیفیت چارهاندیشی کنند. این الگو بعدها در دنیا بهعنوان یک الگوی قابل تقلید در زمینه ارتقاء کیفیت مطرحشده و موردتوجه قرار گرفت.
- همایون کاتوزیان، محمدعلی (1396). ایران جامعه کوتاهمدت و سه مقاله دیگر. مترجم: عبدالله کوثری. تهران: نشر نی.